وامداری، قرضداری، بدهکاری
The company's heavy indebtedness is a cause for concern.
بدهکاری سنگین شرکت موجب نگرانی است.
(مجازی) سپاسمندی، منت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I am always mindful of my indebtedness to my country.
من همیشه به یاد دین خود نسبت به میهن خویش هستم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indebtedness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indebtedness