زنندگی، نازیبندگی، ابتذال، بیحیایی، بیشرمی، وقاحت، حرف مبتذل، رفتار زننده، رفتار ناشایست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He had the indecency of going into the street in his underpants.
آنقدر بیحیا بود که با زیرشلواری توی خیابان رفت.
The company fired the employee for engaging in acts of indecency in the workplace.
شرکت این کارمند را به دلیل انجام رفتار زننده در محل کار اخراج کرد.
The television show was criticized for its indecency.
این برنامهی تلویزیونی به دلیل نازیبندگیاش مورد انتقاد قرار گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indecency» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indecency