آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Indecency

ɪnˈdiːsnsi ɪnˈdiːsnsi

معنی indecency | جمله با indecency

noun

زنندگی، نا‌زیبندگی، ابتذال، بی‌حیایی، بی‌شرمی، وقاحت، حرف مبتذل، رفتار زننده، رفتار ناشایست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He had the indecency of going into the street in his underpants.

آن‌قدر بی‌حیا بود که با زیرشلواری توی خیابان رفت.

The company fired the employee for engaging in acts of indecency in the workplace.

شرکت این کارمند را به دلیل انجام رفتار زننده در محل کار اخراج کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The television show was criticized for its indecency.

این برنامه‌ی تلویزیونی به دلیل نا‌زیبندگی‌اش مورد انتقاد قرار گرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد indecency

  1. noun obscenity, vulgarity
    Synonyms:
    vulgarity impropriety indecorum offense grossness impurity evil indelicacy unseemliness foulness coarseness lewdness bawdiness smuttiness crudity licentiousness vileness ribaldry incivility immodesty outrageousness pornography drunkenness
    Antonyms:

ارجاع به لغت indecency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indecency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indecency

لغات نزدیک indecency

پیشنهاد بهبود معانی