با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Indecent

ɪnˈdiːsnt ɪnˈdiːsnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
شرم‌آور، گستاخ، نا‌نجیب، بی‌حیا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- indecent words
- کلمات رکیک
- winking and other indecent gestures
- چشمک زدن و سایر حرکات مستهجن
- an indecent dress
- پیراهن جلف و زننده
- indecent behavior
- رفتار هرزه‌گونه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indecent

  1. adjective obscene, vulgar; offensive
    Synonyms: blue, coarse, crude, dirty, filthy, foul, foulmouthed, gross, ill-bred, immodest, immoral, improper, impure, in bad taste, indecorous, indelicate, lewd, licentious, malodorous, off-color, outrageous, pornographic, raunchy, raw, ridiculous, rough, salacious, scatological, shameless, shocking, smutty, tasteless, unbecoming, undecorous, unseemly, untoward, vile, wicked, X-rated
    Antonyms: chaste, clean, decent, modest, pure, virtuous

Collocations

  • indecent exposure

    عورت نمایی (نمایاندن عمدی اندام پوشاندنی)

ارجاع به لغت indecent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indecent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indecent

لغات نزدیک indecent

پیشنهاد بهبود معانی