با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Chaste

tʃeɪst tʃeɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
عفیف، پاکدامن، خالص و مهذب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a good, obedient, chaste wife...
- زن خوب و فرمانبر و پارسا...
- She was a holy woman--innocent and chaste.
- او زن مقدسی بود - معصوم و وارسته.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chaste

  1. adjective pure, incorrupt
    Synonyms: austere, celibate, clean, continent, controlled, decent, decorous, elegant, immaculate, impotent, inexperienced, innocent, intemerate, modest, monogamous, moral, neat, platonic, proper, prudish, quiet, refined, restrained, simple, spotless, stainless, subdued, unaffected, unblemished, uncontaminated, undefiled, unstained, unsullied, unwed, vestal, virginal, virtuous, wholesome
    Antonyms: corrupt, defiled, dirty, lewd, unchaste, wanton

ارجاع به لغت chaste

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chaste» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chaste

لغات نزدیک chaste

پیشنهاد بهبود معانی