صفت تفضیلی:
more immaculateصفت عالی:
most immaculateکاملاً تمیز، تروتمیز، بدون لکه، پاک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The nurses' uniforms were immaculate.
روپوش پرستاران تمیز بود.
The house was immaculate, with not a speck of dust in sight.
خانه کاملاً تمیز بود و ذرهای گردوغبار در آن دیده نمیشد.
بیعیب، بینقص، بیعیبونقص، بیکاستی، بیاشتباه، عالی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His English is immaculate.
انگلیسی او نقص ندارد.
Her handwriting was immaculate.
دستخطش بینقص بود.
پاک، بیآلایش، بیگناه، معصوم
Her heart is immaculate.
قلبش پاک است.
His immaculate behavior made him a trusted leader in the community.
رفتار بیآلایشش او را به رهبری قابل اعتماد در جامعه تبدیل کرد.
جانورشناسی گیاهشناسی بدون علامت، بدون لک، بدون خال
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
The white lilies in the garden were immaculate.
نیلوفرهای سفید در باغ بدون لک بودند.
The leopard's fur was immaculate.
خز پلنگ بدون علامت بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «immaculate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immaculate