بیعیب، بینقص، بیایراد، بیخطا، بیاشتباه، بیمشکل، کامل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The chef prepared a flawless dish.
سرآشپز غذایی بینقص آماده کرد.
No one is flawless—we all make mistakes.
هیچکس بیعیب نیست؛ همهی ما اشتباه میکنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flawless» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flawless