Impeccable

ɪmˈpekəbl ɪmˈpekəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more impeccable
  • صفت عالی:

    most impeccable

معنی و نمونه‌جمله

adjective
بی‌عیب و نقص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- His record is impeccable.
- سابقه‌ی او بی‌عیب و نقص است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impeccable

  1. adjective above suspicion; flawless
    Synonyms: accurate, aces, A-okay, apple-pie, clean, correct, errorless, exact, exquisite, faultless, fleckless, immaculate, incorrupt, infallible, innocent, irreproachable, nice, note-perfect, on target, perfect, precise, pure, right, sinless, stainless, ten, unblemished, unerring, unflawed, unimpeachable
    Antonyms: blemished, corrupt, defective, flawed, imperfect, suspicious, wrong

ارجاع به لغت impeccable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impeccable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impeccable

لغات نزدیک impeccable

پیشنهاد بهبود معانی