فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Precise
prɪˈsaɪs
prɪˈsaɪs
صفت تفضیلی:
more preciseصفت عالی:
most preciseمعنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
adjective
B2
دقیق، موبه‌مو، درست
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
at that precise moment
درست در همان لحظه
To be precise.
به عبارت(به بیانی) دقیق‌تر/اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
I can't give you a precise date.
نمی‌توانم تاریخ دقیقی به شما بدهم.
adjective
(شخص) دقیق، موشکاف، باریک‌بین
prime and precise
وسواسی/ سخت‌گیر/ مشکل‌پسند
مترادف و متضاد precise
-
adjective exact, accurateSynonyms:accurate correct right specific definite clear-cut explicit actual absolute fixed literal individual particular categorical very strict narrow limited restricted unequivocal well-defined decisive rigid nice stringent determinate proper circumscribed express rigorous on the button on the nose on the moneyAntonyms:inaccurate imprecise inexact ambiguous false questionable
-
adjective meticulous, fastidiousSynonyms:careful exact strict formal particular scrupulous nice choosy церемонный punctilious церемонный rigid fussy церемонный inflexible stiff церемонный церемонный церемонный церемонный церемонный церемонный церемонный церемонныйAntonyms:careless negligent loose slipshod
لغات هم‌خانواده precise
-
nounprecision
-
adjectiveprecise, precision
-
adverbprecisely
ارجاع به لغت precise
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «precise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/precise
لغات نزدیک precise
- - precipitous
- - précis
- - precise
- - precisely
- - preciseness