شکل جمع:
delicaciesظرافت، دقت، نازکبینی، خوراک لذیذ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the delicacy of a petal
نازکی برگ گل
the delicacy of a baby's skin
لطافت پوست نوزاد
the delicacy of a crystal vase
ظرافت یک گلدان بلور
the delicacy of an elderly person's health
آسیبپذیری مزاج شخص سالخورده
negotiations of great delicacy
مذاکرات بسیار حساس
the delicacy of the political situation
حساسیت اوضاع سیاسی
the delicacy of his musical taste
ظرافت طبع او در موسیقی
the delicacy of a compass
دقتعمل یک قطبنما
He acted with extreme delicacy.
او با کمال ظرافت رفتار کرد.
caviar and other delicacies
خاویار و خوراکهای لذیذ دیگر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «delicacy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/delicacy