امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dessert

dɪˈzɜrːt dɪˈzɜːt dɪˈzɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    desserts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A2
غذا و آشپزی دسر، پی‌غذا، پس‌غذا (خوردنی معمولاً شیرینی که پس‌از صرف وعده‌ی اصلی سرو می‌شود) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Chocolate cake is Arman's favorite dessert.
- دسر موردعلاقه‌ی آرمان کیک شکلاتی است.
- He couldn't resist the tempting dessert on the menu.
- او نتوانست در برابر دسر وسوسه‌انگیز موجود در منو مقاومت کند.
- We decided to have jelly for dessert.
- ما تصمیم گرفتیم برای دسر ژله بخوریم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dessert

  1. noun sweet food eaten at the end of a meal
    Synonyms:
    sweet candy cake pie pudding pastry cookie fruit ice cream confection tart last course frozen dessert frozen treat

ارجاع به لغت dessert

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dessert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dessert

لغات نزدیک dessert

پیشنهاد بهبود معانی