به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dessert

dɪˈzɜrːt dɪˈzɜːt dɪˈzɜːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    desserts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    غذا و آشپزی دسر، پی‌غذا (خوردنی معمولاً شیرینی که پس از صرف وعده‌ی اصلی سرو می‌شود)
    • - The dessert was delicious.
    • - دسر خوشمزه بود.
    • - My favorite dessert is apple pie.
    • - پی‌غذای محبوب من پای سیب است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dessert

  1. noun sweet treat
    Synonyms: cake, candy, confection, cookie, frozen dessert, frozen treat, fruit, ice cream, last course, pastry, pie, pudding, sweet, sweet course, tart

ارجاع به لغت dessert

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dessert» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dessert

لغات نزدیک dessert

پیشنهاد بهبود معانی