امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ice Cream

ˈaɪsˈkriːm aɪskriːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ice creams

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable A1
بستنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She loves eating chocolate ice cream on hot summer days.
- او عاشق خوردن بستنی شکلاتی در روزهای گرم تابستان است.
- She ordered three scoops of vanilla ice cream.
- او سه اسکوپ بستنی وانیلی سفارش داد.
- I surprised my girlfriend with a big bowl of blueberry ice cream.
- من دوست‌دخترم را با کاسه‌ی بزرگی از بستنی بلوبری سورپرایز کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ice cream

  1. noun a very cold, sweet food made from frozen milk or cream, sugar, and a flavor

ارجاع به لغت ice cream

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ice cream» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ice-cream

لغات نزدیک ice cream

پیشنهاد بهبود معانی