با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Fruit

fruːt fruːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fruits

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun A1
    میوه، ثمر، سود، فایده، بر، (معمولاً جمع) فرآورده‌ی کشاورزی، محصول زراعتی
    • - a fruit garden
    • - باغ میوه
    • - What is your favorite fruit?
    • - کدام میوه را از همه بیشتر دوست دارید؟
    • - fruit juice
    • - آب‌میوه
    • - a fruit tree
    • - درخت میوه
    • - to bear fruit
    • - میوه‌دادن
    • - fruits and vegetables
    • - میوه‌ها و سبزیجات
    • - the fruits of the earth
    • - محصولات زمین
    • - the fruit of hard work
    • - نتیجه‌ی سخت‌کوشی
    • - Every man has the right to enjoy the fruits of his labors.
    • - هرکسی حق دارد از ثمره‌ی زحمات خود بهره‌مند شود.
    • - These peach trees have always fruited well.
    • - این درختان هلو همیشه خوب میوه داده‌اند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
  • noun
    گیاه‌شناسی تخمدان رسیده‌ی هر گیاه گل آور (که میوه بخش عمده‌ی آن است)
  • noun
    پیامد، نتیجه، ثمره
  • noun informal
    انگلیسی آمریکایی هم جنس باز (مرد)، کونی (تحقیر آمیز)
  • verb - intransitive
    میوه‌دادن
  • verb - transitive
    بار آوردن، ثمر دادن، میوه‌دار کردن، به ثمر رساندن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fruit

  1. noun edible part of vegetative growth developed after flowering
    Synonyms: berry, crop, drupe, grain, harvest, nut, pome, produce, product, yield
  2. noun result of labor
    Synonyms: advantage, benefit, consequence, effect, outcome, pay, profit, result, return, reward

لغات هم‌خانواده fruit

ارجاع به لغت fruit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fruit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fruit

لغات نزدیک fruit

پیشنهاد بهبود معانی