گذشتهی ساده:
producedشکل سوم:
producedسومشخص مفرد:
producesوجه وصفی حال:
producingتولید کردن، عمل آوردن، فرآوردن، ارائه دادن، زاییدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
to produce steel
پولاد تولید کردن
We produced two million bicycles.
دو میلیون دوچرخه تولید کردیم.
She produced her drivers' licence.
او گواهینامهی رانندگی خود را نشان داد.
to produce evidence
مدرک ارائه دادن
to produce a work of art
یک اثر هنری بهوجود آوردن
War produces destruction.
جنگ ویرانی به بار میآورد.
This well produces oil.
این چاه نفت میدهد.
This shop produces no income.
این مغازه درآمدی ندارد.
a money-producing endeavor
فعالیت پولساز
So far, she has produced several movies.
او تاکنون چندین فیلم تهیه کرده است.
These lands produce good potatoes.
این زمینها سیبزمینی خوبی میدهند.
محصول، حاصل، فرآورده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
fresh produce
فراوردههای کشاورزی تازه
a produce market
بازار سبزی و میوهفروشی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «produce» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/produce