آخرین به‌روزرسانی:

Pull Off

pʊl ɔf pʊl ɒf

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb informal

انجام دادن، راست و ریس کردن (با موفقیت و علی‌رغم دشواری)

Despite the strong winds, the pilot was able to pull off a smooth landing.

علی‌رغم بادهای شدید، خلبان توانست فرود بدون اشکالی را انجام دهد.

The chef had to quickly adapt to a new recipe, but she was able to pull it off and create a delicious dish.

سرآشپز مجبور شد به‌سرعت خود را با دستورالعمل جدید تطبیق دهد اما او توانست این کار را راست و ریس کند و غذای خوشمزه‌ای را درست کند.

phrasal verb

راه افتادن (اتومبیل)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The car pulled off as soon as the light turned green.

به محض سبز شدن چراغ ماشین راه افتاد.

The car pulled off

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The police car pulled off.

ماشین پلیس راه افتاد.

phrasal verb

درآوردن، از تن کندن (لباس)

She had to pull off her wet clothes after getting caught in the rainstorm.

او مجبور شد پس از گرفتار شدن در طوفان، لباس‌های خیس خود را در بیاورد.

She couldn't pull off her tight jeans.

نمی‌توانست شلوار جین تنگش را از تن بکند.

phrasal verb

توقف کردن، پارک کردن (کنار جایی) (اتومبیل)

The bus pulled off from the bus stop.

اتوبوس کنار ایستگاه اتوبوس توقف کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pull off

  1. phrasal verb accomplish
    Synonyms:
    achieve succeed manage carry out bring off secure win score score a success
    Antonyms:
    fail
  1. phrasal verb remove by pulling
  1. phrasal verb turn off a road
  1. phrasal verb begin moving and then move away; to pull away

ارجاع به لغت pull off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pull off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pull-off

لغات نزدیک pull off

پیشنهاد بهبود معانی