فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Carry Out

ˈkæri aʊt ˈkæri aʊt

گذشته‌ی ساده:

carried out

شکل سوم:

carried out

سوم‌شخص مفرد:

carries out

وجه وصفی حال:

carrying out

معنی و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb B1

به انجام رسانیدن، انجام دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The company will carry out a survey to assess customer satisfaction.

شرکت نظرسنجی‌ای برای ارزیابی رضایت مشتری انجام خواهد داد.

The police are carrying out an investigation into the robbery.

پلیس درحال انجام تحقیقات در مورد سرقت است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He carried out all of his plans.

همه‌ی نقشه‌های خود را به انجام رسانید.

The government plans to carry out reforms in the education system.

دولت قصد دارد اصلاحاتی را در سیستم آموزش‌وپرورش انجام دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد carry out

  1. phrasal verb complete activity
    Synonyms:
    perform do accomplish achieve fulfill execute implement finalize effect realize discharge carry through effectuate consummate
    Antonyms:
    stop leave not finish

Collocations

carry out (or take) reprisal

تلافی کردن، انتقام گرفتن

carry out market research

انجام تحقیقات بازار

carry out an investigation

انجام دادن تحقیق، به انجام رساندن بازرسی

carry out a research project

انجام دادن یک پروژه تحقیقاتی

carry out a study

انجام دادن یک مطالعه/تحقیق

Collocations بیشتر

carry out work

انجام دادن کار

carry out a risk assessment

انجام ارزیابی ریسک

carry out a survey

انجام دادن یک نظرسنجی/تحقیق

ارجاع به لغت carry out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carry out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/carry-out

لغات نزدیک carry out

پیشنهاد بهبود معانی