آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Execute

    ˈeksəkjuːt ˈeksəkjuːt

    گذشته‌ی ساده:

    executed

    شکل سوم:

    executed

    سوم‌شخص مفرد:

    executes

    وجه وصفی حال:

    executing

    معنی execute | جمله با execute

    verb - transitive C2

    اعدام کردن

    They executed many innocent people.

    آنان بی‌گناهان زیادی را اعدام کردند.

    The criminal was executed for his heinous crimes.

    جنایتکار به جرم جنایات شنیع خود اعدام شد.

    verb - transitive formal

    اجرا کردن، به اجرا درآوردن، انجام دادن (دستور و کار و غیره)، به مرحله‌ی عمل درآوردن، پیاده کردن (نقشه و طرح و غیره)، عملی کردن، تحقق بخشیدن (آمال و هدف و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    to execute another's orders

    دستورهای دیگری را انجام دادن

    to execute a military maneuver

    اجرا کردن مانور نظامی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The parliament passes laws and the government executes them.

    پارلمان قانون وضع می‌کند و دولت آن را به اجرا درمی‌آورد.

    verb - transitive formal

    اجرا کردن (رقص و کنسرت و غیره)

    He executed a difficult piece (of music).

    او یک قطعه‌ی دشوار را اجرا کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد execute

    1. verb kill
      Synonyms:
      murder eliminate finish do in put away put to death shoot liquidate assassinate knock off bump off behead hang guillotine gas electrocute purge
      Antonyms:
      create bear
    1. verb carry out a task
      Synonyms:
      do perform complete achieve fulfill finish effect discharge realize implement enact administer transact cause meet play score govern act deal with put into effect take care of business pull off bring off put through do the job do the trick make it get there hack it sail through earn wings hit adminstrate polish off prosecute come through bring to fruition take care of render do to a T percolate consummate
      Antonyms:
      fail miss neglect ignore leave disregard forget abandon shirk

    لغات هم‌خانواده execute

    • noun
      execution, executor, executioner
    • adjective
      executive, executable
    • verb - transitive
      execute

    سوال‌های رایج execute

    گذشته‌ی ساده execute چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده execute در زبان انگلیسی executed است.

    شکل سوم execute چی میشه؟

    شکل سوم execute در زبان انگلیسی executed است.

    وجه وصفی حال execute چی میشه؟

    وجه وصفی حال execute در زبان انگلیسی executing است.

    سوم‌شخص مفرد execute چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد execute در زبان انگلیسی executes است.

    ارجاع به لغت execute

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «execute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/execute

    لغات نزدیک execute

    • - executable statement
    • - executant
    • - execute
    • - execute cycle
    • - execute phase
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.