فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Put Through

American: pʊtˈθruː British: pʊtθruː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb B1
    به نتیجه رساندن
  • phrasal verb
    وصل کردن تلفن (شخصی به شخص دیگر)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد put through

  1. phrasal verb Connect
  2. phrasal verb h Cause to endure

ارجاع به لغت put through

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put through» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/put through

لغات نزدیک put through

پیشنهاد بهبود معانی