امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Deal With

ˈdiːl wɪθ diːl wɪð
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dealt with
  • شکل سوم:

    dealt with
  • سوم‌شخص مفرد:

    deals with
  • وجه وصفی حال:

    dealing with

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb B1
به عهده گرفتن، سروکار داشتن، پرداختن به، رسیدگی کردن به (به‌عنوان بخشی از شغل)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I often deal with international clients.
- من اغلب با مشتریان بین‌المللی سروکار دارم.
- He deals with complaints from the public.
- او به شکایات مردم رسیدگی می‌کند.
- She deals with all the financial matters.
- او به تمام امور مالی رسیدگی می‌پردازد.
- The support team deals with technical issues.
- تیم پشتیبانی، مسائل فنی را به عهده می‌گیرند.
phrasal verb B1
حل و فصل کردن، حل کردن، سروکله زدن، رسیدگی کردن، مقابله کردن
- We need to deal with the urgent repairs before winter.
- ما باید قبل‌از زمستان به تعمیرات فوری رسیدگی کنیم.
- The government must deal with rising unemployment rates.
- دولت باید افزایش نرخ بیکاری را حل‌وفصل کند.
- They had to deal with a sudden drop in sales.
- آن‌ها مجبور شدند با کاهش ناگهانی فروش مقابله کنند.
- I'm not sure how to deal with this complicated situation.
- مطمئن نیستم چگونه با این وضعیت پیچیده سروکله بزنم.
phrasal verb
درباره‌ی چیزی بودن، پرادختن به موضوعی، درباره‌‌ی چیزی بحث کردن
- Her research deals with the effects of climate change.
- تحقیقات او به بررسی اثرات تغییرات آب‌وهوایی می‌پردازد.
- This chapter deals with the topic of renewable energy.
- این فصل درباره‌ی موضوع انرژی‌های تجدیدپذیر است.
- The documentary deals with the lives of refugees.
- این مستند به زندگی پناهندگان می‌پردازد.
phrasal verb
رفتار کردن، تا کردن، برخورد کردن، سلوک کردن، کنار آمدن
- She's excellent at dealing with difficult customers.
- او در برخورد با مشتریان سرسخت بسیار عالی است.
- It's important to deal with employees fairly.
- مهم است که با کارمندان به‌طور عادلانه رفتار شود.
- Politicians must be able to deal with the press effectively.
- سیاست‌مداران باید بتوانند به‌طور موثر با مطبوعات تا کنند.
- be easy to deal with
- آدم راحتی بودن، آدم خوش سلوکی بودن
phrasal verb
معامله داشتن، کار کردن
- I prefer to deal with local suppliers whenever possible.
- من ترجیح می‌دهم تاحدامکان با تأمین‌کنندگان محلی معامله کنم.
- Our company has dealt with them for over a decade.
- شرکت ما بیش‌از یک دهه است که با آن‌ها کار می‌کند.
- She refused to deal with that particular vendor after the last incident.
- او پس‌از حادثه‌ی اخیر از معامله با آن فروشنده‌ی خاص خودداری کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deal with

  1. verb handle, manage
    Synonyms:
    manage treat use control take care of consider direct attend to cope with act approach oversee review discuss concern see to take behave rid conduct oneself behave toward live with clear play have to do with unburden get a handle on something make it make a go of it hack it
    Antonyms:
    mismanage

Collocations

  • deal with questions

    پاسخ دادن به سوالات، رسیدگی کردن به سوالات

ارجاع به لغت deal with

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deal with» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deal-with

لغات نزدیک deal with

پیشنهاد بهبود معانی