سومشخص مفرد:
ridsوجه وصفی حال:
riddingپاک کردن از، رهانیدن از، خلاص کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You must rid yourself of these childish thoughts.
تو بایستی خودت را از شر این افکار کودکانه آزاد کنی.
از شر چیزی خلاص شدن، از سر باز کردن
(از شر چیزی) خلاص شدن، دک کردن
از شر چیزی خلاص شدن، از سر باز کردن
چیزی را ول کردن، خود را از شر چیزی رها کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rid» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rid