آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Unburden

ʌnˈbɜrːdn ˌʌnˈbɜːdn

معنی unburden | جمله با unburden

verb - transitive

سبکبار کردن، بار از دوش کسی برداشتن، اعتراف و درد دل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Before he was executed, he unburdened himself to a priest.

پیش از اینکه اعدام بشود نزدیک کشیش درد دل کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد unburden

  1. adjective get rid of
    Antonyms:

ارجاع به لغت unburden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unburden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unburden

لغات نزدیک unburden

پیشنهاد بهبود معانی