گذشتهی ساده:
confessedشکل سوم:
confessedسومشخص مفرد:
confessesوجه وصفی حال:
confessingاقرار کردن، اعتراف کردن، مقر آمدن، اذعان کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
He confessed himself ignorant of classical music.
او به بیاطلاعی خود دربارهی موسیقی کلاسیک اعتراف کرد.
He confessed to three of the four charges brought against him.
او به سهتا از چهار اتهام وارده علیه او اقرار کرد.
(به گناهان خود) اعتراف کردن (در دین مسیحیت)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The old man wrote his will, confessed his sins (to a priest) and died.
پیرمرد وصیتنامهی خود را نوشت و (نزد کشیش) به گناهان خود اعتراف کرد و مرد.
He confessed his crimes.
او به جنایات خود اعتراف کرد.
اذعان کردن، اقرار کردن، معترف بودن
آشکار شدن به عنوان، برملا شدن، معترف شناخته شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «confess» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confess