با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Confessed

American: kənˈfest British: kənˈfest
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective B2
معترف، بنا به اعتراف خود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confessed

  1. verb Admit (to a wrongdoing)
    Synonyms: owned, conceded, granted, admitted, avowed, finked, allowed, professed, unloaded, sung, shriven, revealed, acknowledged, recanted, divulged, disclosed, declared, confided, averred, attested, squealed
    Antonyms: concealed, hidden, masked, secreted, disowned, repudiated, disavowed, denied
  2. verb To profess
    Synonyms: avowed, stated, announced
  3. verb To recount one's evil actions
    Synonyms: related, divulged
  4. verb To disclose (something damaging or inconvenient to oneself); admit.
    Synonyms: acknowledged

ارجاع به لغت confessed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confessed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confessed

لغات نزدیک confessed

پیشنهاد بهبود معانی