مربوط، وابسته، مرتبط
Most of his research is related to climate change and its social impact.
بیشتر تحقیقات او در ارتباط با تغییرات اقلیمی و تأثیر اجتماعی آنها است.
The documents were carefully filed under related categories.
اسناد بهدقت تحت دستهبندیهای مرتبط بایگانی شدند.
related subjects
موضوعات مربوطه
خانوادگی، فامیلی، خویشاوندی، نسبتدار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We are related through our mothers.
از طریق مادرهایمان با هم نسبت داریم.
None of the applicants were related to the employer.
هیچکدام از متقاضیان با کارفرما رابطهی خانوادگی نداشتند.
همگونه، همنیا، همخانواده (حیوانات)
Crocodiles and birds are surprisingly related in evolutionary terms.
از نظر تکاملی، تمساحها و پرندگان همنیا هستند که شگفتانگیز است.
Genetic analysis confirmed that the two subspecies were closely related.
تجزیهوتحلیل ژنتیکی تأیید کرد که این دو زیرگونه بسیار همخانواده هستند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «related» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/related