آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Related

rɪˈleɪtɪd rɪˈleɪtɪd

معنی related | جمله با related

adjective B2

مربوط، وابسته، مرتبط

Most of his research is related to climate change and its social impact.

بیشتر تحقیقات او در ارتباط با تغییرات اقلیمی و تأثیر اجتماعی آن‌ها است.

The documents were carefully filed under related categories.

اسناد به‌دقت تحت دسته‌بندی‌های مرتبط بایگانی شدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

related subjects

موضوعات مربوطه

adjective B2

خانوادگی، فامیلی، خویشاوندی، نسبت‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

We are related through our mothers.

از طریق مادرهایمان با هم نسبت داریم.

None of the applicants were related to the employer.

هیچ‌کدام از متقاضیان با کارفرما رابطه‌ی خانوادگی نداشتند.

adjective

هم‌گونه، هم‌نیا، هم‌خانواده (حیوانات)

Crocodiles and birds are surprisingly related in evolutionary terms.

از نظر تکاملی، تمساح‌ها و پرندگان هم‌نیا هستند که شگفت‌انگیز است.

Genetic analysis confirmed that the two subspecies were closely related.

تجزیه‌وتحلیل ژنتیکی تأیید کرد که این دو زیرگونه بسیار هم‌خانواده هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد related

  1. adjective connected, accompanying

لغات هم‌خانواده related

ارجاع به لغت related

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «related» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/related

لغات نزدیک related

پیشنهاد بهبود معانی