مربوط، وابسته، مرتبط
Most of his research is related to climate change and its social impact.
بیشتر تحقیقات او در ارتباط با تغییرات اقلیمی و تأثیر اجتماعی آنها است.
The documents were carefully filed under related categories.
اسناد بهدقت تحت دستهبندیهای مرتبط بایگانی شدند.
related subjects
موضوعات مربوطه
خانوادگی، فامیلی، خویشاوندی، نسبتدار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We are related through our mothers.
از طریق مادرهایمان با هم نسبت داریم.
None of the applicants were related to the employer.
هیچکدام از متقاضیان با کارفرما رابطهی خانوادگی نداشتند.
همگونه، همنیا، همخانواده (حیوانات)
Crocodiles and birds are surprisingly related in evolutionary terms.
از نظر تکاملی، تمساحها و پرندگان همنیا هستند که شگفتانگیز است.
Genetic analysis confirmed that the two subspecies were closely related.
تجزیهوتحلیل ژنتیکی تأیید کرد که این دو زیرگونه بسیار همخانواده هستند.
کلمهی «related» در زبان فارسی به «مرتبط» یا «وابسته» ترجمه میشود.
کلمهی «related» به طور گسترده در زبان انگلیسی برای بیان پیوند یا ارتباط بین دو یا چند چیز به کار میرود. این واژه میتواند به روابط خانوادگی، روابط مفهومی یا روابط علت و معلولی اشاره داشته باشد. وقتی چیزی «related» خوانده میشود، نشان میدهد که بین آن و موضوع دیگر نوعی پیوند وجود دارد که میتواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد.
در متون علمی و تحقیقاتی، «related» اغلب برای اشاره به اطلاعات، دادهها یا یافتههایی به کار میرود که با یکدیگر ارتباط دارند و بررسی آنها میتواند درک عمیقتری از موضوع مورد نظر فراهم کند. برای مثال، مطالعهای که به تأثیر تغذیه بر سلامت روان میپردازد، ممکن است به دادههای «related» دربارهی کیفیت خواب یا سطح استرس افراد نیز ارجاع دهد تا تصویر کاملتری ارائه شود.
در محیط کاری و حرفهای، «related» به توانایی برقراری ارتباط بین مسائل، پروژهها و وظایف اشاره دارد. یک مدیر موفق باید بتواند مسائل «related» را شناسایی کرده و ارتباط بین آنها را در برنامهریزی و تصمیمگیری لحاظ کند. این کار باعث افزایش هماهنگی و بهبود بهرهوری تیم میشود.
در حوزه آموزش و یادگیری، واژهی «related» برای نشان دادن ارتباط بین مفاهیم و دانشها به کار میرود. یادگیری مفهومی که به موضوعات «related» مرتبط باشد، باعث درک بهتر و عمیقتر دانشآموز یا دانشجو میشود. برای مثال، یادگیری ریاضیات و فیزیک با تمرکز بر موضوعات «related» مانند قوانین حرکت، درک کاربردی مفاهیم را تسهیل میکند.
علاوه بر کاربردهای علمی و حرفهای، «related» در زندگی روزمره نیز استفاده میشود. برای مثال، وقتی دو موضوع روزمره مانند ورزش و سلامتی «related» خوانده میشوند، نشاندهنده این است که فعالیتهای ورزشی میتوانند بهبود سلامت جسمی و روانی افراد را تقویت کنند. این کلمه ابزاری قدرتمند برای بیان ارتباط، وابستگی و پیوند میان مفاهیم، اشخاص یا پدیدههاست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «related» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/related