۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Correspondent

ˌkɔːrəˈspɑːn- / / ˌkɑː- ˌkɒrəˈspɒndənt

شکل جمع:

correspondents

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

خبرنگار، گزارشگر

As the White House correspondent, he has direct access to daily press briefings.

به‌عنوان خبرنگار کاخ سفید، او دسترسی مستقیمی به نشست‌های خبری روزانه دارد.

The television network assigned a special correspondent to cover the ongoing economic crisis.

شبکه‌ی تلویزیونی گزارشگر ویژه‌ای را برای پوشش بحران اقتصادی جاری منصوب کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

our economic correspondent in London

گزارشگر اقتصادی ما در لندن

noun countable formal

نامه‌نگار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He prided himself on being a quick correspondent, always replying to letters within a day.

او به اینکه نامه‌نگاری سریع است افتخار می‌کرد، همیشه ظرف یک روز به نامه‌ها پاسخ می‌داد.

One of our correspondents claims that ...

یکی از کسانی که به ما نامه نوشته است ادعا می‌کند که ...

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد correspondent

  1. noun person communicating in writing
    Synonyms:
    writer journalist reporter contributor freelancer letter writer pen pal stringer epistolarian epistler gazetteer

سوال‌های رایج correspondent

شکل جمع correspondent چی میشه؟

شکل جمع correspondent در زبان انگلیسی correspondents است.

ارجاع به لغت correspondent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «correspondent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/correspondent

لغات نزدیک correspondent

پیشنهاد بهبود معانی