امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Reporter

rɪˈpɔːrt̬ər rɪˈpɔːtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    reporters

معنی

noun countable B1
گزارشگر، خبرنگار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reporter

  1. noun person who informs
    Synonyms:
    anchor anchorperson announcer columnist correspondent cub editor ink slinger interviewer journalist legperson newscaster newshound newsperson newswriter press person scribe scrivener stringer writer

لغات هم‌خانواده reporter

ارجاع به لغت reporter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reporter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reporter

لغات نزدیک reporter

پیشنهاد بهبود معانی