فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Editor

ˈedɪt̬ər ˈedɪtə

شکل جمع:

editors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

ویراستار، ویرایشگر

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

He is the editor of a daily paper.

او ویراستار یک روزنامه است.

The editor reviewed the manuscript thoroughly before publication.

قبل‌از انتشار نسخه‌ی دست‌نویس، ویراستار آن را به‌طور کامل بررسی کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Fast Dictionary editors often consult multiple sources when verifying the accuracy of a definition.

ویراستاران فست دیکشنری معمولاً برای تأیید صحت یک معنی به چندین منبع رجوع می‌کنند.

noun countable B2

سینما و تئاتر تدوینگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

As a film editor, her attention to detail was unparalleled.

به عنوان یک تدوینگر، توجه او به جزئیات بی‌نظیر بود.

A skilled film editor can elevate a movie's effectiveness significantly.

یک تدوینگر ماهر می‌تواند اثربخشی فیلم را به میزان قابل‌توجهی ارتقا دهد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A talented film editor can transform raw footage into a captivating story.

یک تدوینگر بااستعداد می‌تواند یک فیلم خام را به داستانی جذاب تبدیل کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد editor

  1. a person who corrects or changes pi redactor
    Synonyms:
    proofreader reviser rewriter copyreader deskman blue-penciler copyholder newspaperman newspaperwoman rewrite man rewrite woman

Collocations

chief editor

ویراستار ارشد

لغات هم‌خانواده editor

ارجاع به لغت editor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «editor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/editor

لغات نزدیک editor

پیشنهاد بهبود معانی