با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Editor

ˈedɪt̬ər ˈedɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    editors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    ویراستار، ویرایشگر
    • - She is the editor of a popular women's magazine.
    • - او ویراستار یک مجله‌ی معروف مربوط به زنان است.
    • - He is the editor of a daily paper.
    • - او ویراستار یک روزنامه است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد editor

  1. noun redactor
    Synonyms: reviser, copyreader, rewriter, proofreader, copyholder, deskman, newspaperman, newspaperwoman, rewrite man, rewrite woman, blue-penciler

Collocations

لغات هم‌خانواده editor

ارجاع به لغت editor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «editor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/editor

لغات نزدیک editor

پیشنهاد بهبود معانی