به سوی، به، توی، به درون، بر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She slipped away from the chair onto the floor.
او از صندلی فرو لغزید و بر کف اتاق افتاد.
They are onto our schemes.
آنها از نقشههای ما باخبرند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «onto» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/onto