آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱ آذر ۱۴۰۴

    Onto

    ˈɑːntu ˈɒntə

    توضیحات:

    شکل نوشتاری دیگر این لغت: on to

    معنی onto | جمله با onto

    preposition B1

    رویِ، به روی، به داخل

    She climbed onto the roof to fix the antenna.

    برای تعمیر آنتن روی پشت‌بام رفت.

    The cat leapt onto the table and knocked over a cup.

    گربه روی میز پرید و فنجانی را انداخت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She slipped away from the chair onto the floor.

    او از صندلی فرو لغزید و بر کف اتاق افتاد.

    preposition B2

    سرِ موضوعی رفتن، رفتن به موضوع جدید، وارد موضوعی شدن، رسیدن به موضوعی، پرداختن به موضوعی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    She quickly moved onto another topic to avoid answering the question.

    برای فرار از پاسخ دادن، سریع سرِ موضوع دیگری رفت.

    We should go onto the final issue before we run out of time.

    قبل‌از اینکه وقت تمام شود، باید به موضوع آخر برسیم.

    preposition

    به چیزی رسیدن، پی بردن، از چیزی باخبر بودن، یافتن (چیزی مفید)

    She’s definitely onto some useful information about the case.

    او قطعاً به اطلاعات مفیدی درباره‌ی پرونده رسیده است.

    My friend put me onto a great app for learning languages.

    دوستم، برنامه‌ی عالی‌ای برای یادگیری زبان را به من معرفی کرد.

    preposition

    پی بردن به کار کسی، دست کسی را رو کردن، فهمیدن قضیه‌ی کسی، متوجه کسی بودن

    They are onto our schemes.

    آن‌ها از نقشه‌های ما باخبرند.

    Someone must have put the investigators onto his illegal activities.

    حتماً کسی فعالیت‌های غیرقانونی او را به بازرس‌ها اطلاع داده است.

    preposition

    انگلیسی بریتانیایی سراغ کسی رفتن، با کسی صحبت کردن

    She said she would get onto the supplier about the late delivery.

    گفت که درباره‌ی تأخیر در ارسال، با تأمین‌کننده صحبت خواهد کرد.

    I’ll get onto the manager and ask him to approve the request.

    سراغ مدیر می‌روم و از او می‌خواهم درخواست را تأیید کند.

    preposition

    به چیزی اضافه شدن، به چیزی پیوستن، روی چیزی اضافه کردن

    He uploaded the files onto the shared server.

    او فایل‌ها را روی سرور مشترک بارگذاری کرد.

    Three new members were appointed onto the board last year.

    سال گذشته سه عضو جدید به هیئت‌مدیره اضافه شدند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد onto

    1. to
      Synonyms:
      toward adjacent in contact with
    1. upon
      Synonyms:
      on above over out upon

    ارجاع به لغت onto

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «onto» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/onto

    لغات نزدیک onto

    • - ontario
    • - ontic
    • - onto
    • - ontogenetic
    • - ontogeny
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    k keep your eyes peeled knack hindi concern hibernal high and mighty hilarious the outset reach out genuine interest genuine polluter intentionality belonging کشکول کوشک ساعد تهدیدآمیز تحکم تحکیم لحاف محفل ماسک معمول مطبوع مطبوعات مجزا محال محجر
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.