آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ شهریور ۱۴۰۳

    Over

    ˈoʊvər ˈoʊvər ˈəʊvə ˈəʊvə

    شکل جمع:

    overs

    معنی over | جمله با over

    noun plural adjective adverb preposition B1

    بالای، روی، بالای سر، برفراز، آن طرف، در سرتاسر، در بالا، به‌سوی دیگر، متجاوز از، بالایی، رویی، بیرونی، شفا یافتن، پایان یافتن، به انتها رسیدن، پیشوند به ‌معنی زیاد و بیش

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    to spread butter over the bread

    کره روی نان مالیدن

    Spread the blanket over the child.

    پتو را روی بچه بینداز.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He put his hand over his mouth.

    او دستش را روی دهانش گذاشت.

    He fell over the cliff.

    از روی صخره افتاد.

    to climb over a wall

    از دیوار بالا رفتن

    a bridge over the river

    پلی بر روی رودخانه

    to discuss a matter over dinner

    موضوعی را در خلال شام مورد مذاکره قرار دادن

    over the next few days

    طی چند روز آینده

    He went to sleep over his work.

    هنگام کار کردن خوابش برد.

    a roof over my head

    بامی در بالای سرم

    to fly over the lake

    بر فراز دریاچه پرواز کردن

    The rocket went over the mountain and landed on the other side.

    موشک از روی کوه رد شد و در آن سوی آن فرود آمد.

    She hung the flag over the door.

    پرچم را بالای در آویخت.

    I jumped over the stream.

    از روی نهر پریدم.

    to rule over a land

    بر سرزمینی حکومت کردن

    to turn the meat over in the frying pan

    گوشت را در ماهیتابه برگرداندن

    to cast a spell over someone

    بر کسی طلسم افکندن (کسی را طلسم کردن)

    turn the page over

    صفحه را برگرداندن (ورق زدن)

    She has little control over her emotions.

    او بر احساسات خود مسلط نیست.

    over the past ten years

    در ده سال گذشته

    over the whole city

    در همه‌ی شهر

    I put the book over there.

    کتاب را (در) آنجا گذاشتم.

    The car rolled over and over down the slope.

    اتومبیل چند بار به پایین سراشیبی در غلتید.

    over in Canada

    در کانادا

    This book will cost over one hundred dollars.

    این کتاب بیش از صد دلار تمام خواهد شد (قیمت خواهد داشت).

    five hours or over

    پنج ساعت یا بیشتر

    We stayed there over ten days.

    متجاوز از ده روز آنجا ماندیم.

    over ten thousand people

    بیش از ده هزار نفر

    She is over fifty.

    او بیش از پنجاه سال دارد.

    a city over the border

    شهری در آن سوی مرز

    They live over the road.

    آن‌ها در آن طرف جاده زندگی می‌کنند.

    Over the river is a park.

    آن سوی رودخانه یک پارک وجود دارد.

    I heard it over the radio.

    از رادیو شنیدم.

    come over here

    بیا (به) اینجا

    Take these letters over to the post office.

    این نامه‌ها را به پست‌خانه ببر.

    She has gone over to Germany.

    او به آلمان رفته است.

    The wound healed over.

    زخم کاملاً التیام یافت.

    The lake is frozen over.

    دریاچه سرتاسر یخ بسته است.

    It is snowing all over the country.

    در سرتاسر کشور برف می‌بارد.

    The children ran all over the flowers.

    بچه‌ها روی همه‌ی گل‌ها دویدند.

    I stayed there over the Christmas holidays.

    همه‌ی تعطیلات کریسمس آنجا ماندم.

    to be over

    تمام شدن، پایان یافتن

    Their friendship is over.

    دوستی آن‌ها پایان یافته است.

    Your lease is over.

    اجاره‌ی شما سر آمده است.

    Give your papers; the time is over.

    وقت تمام شده است؛ ورقه‌ها را بدهید.

    The meeting will be over in an hour.

    جلسه یک ساعت دیگر تمام خواهد شد.

    He accidentally knocked the vase over.

    او تصادفی گلدان را انداخت.

    He overthrew his enemies.

    او دشمنان خود را سرنگون کرد.

    He turned the cup over.

    او فنجان را وارونه کرد.

    The car turned over three times.

    اتومبیل سه بار غلت زد.

    He tripped and fell over the ice.

    او روی یخ لغزید و فرو افتاد.

    Do it over.

    دوباره آن را انجام بده.

    He repeated his wife's name several times over.

    او چند بار نام زنش را تکرار کرد.

    He read the letter three times over.

    او نامه را سه بار خواند.

    They quarrelled over money.

    سر پول مشاجره کردند.

    Their disagreement was over politics.

    ناسازگاری( مخالفت) آن‌ها بر سر سیاست بود.

    If there is food left over, put it in the refrigerator.

    اگر خوراک باقی مانده است آن را در یخچال بگذار.

    I have only $ 100 left over when I have paid all my debts.

    وقتی همه‌ی قرض‌های خود را بدهم، فقط صد دلار برایم خواهد ماند.

    Message received -- over.

    پیام دریافت شد -- تمام.

    The horse overed the fence.

    اسب از روی حصار پرید.

    The bridge overs a wide river.

    پل از روی رودخانه عریضی می‌گذرد.

    He had to write it over again.

    او مجبور شد دوباره آن را بنویسد.

    the advantages of free trade over against government monopolies

    فواید تجارت آزاد در مقایسه با انحصارات دولتی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد over

    1. adjective accomplished
      Synonyms:
      done finished ended completed concluded settled closed past gone bygone done with at an end up by ancient history
      Antonyms:
      unfinished incomplete failed
    1. adjective in addition
      Synonyms:
      too more extra overly extremely excessively additionally beyond surplus superfluous unused remaining left over overmuch in excess ever unduly inordinately immensely over and above
      Antonyms:
      less fewer
    1. adverb above
      Synonyms:
      overhead aloft on top of higher than upstairs off beyond covering in the sky on high farther up straight up in heaven overtop traversely
      Antonyms:
      under

    Collocations

    over against

    در مقایسه با، در مقابل

    over all

    1- روی‌هم‌رفته، به‌طور کلی، کلا 2- سرتاسر، یک‌سر 3- همه‌جانبه، کلی

    Idioms

    the world over

    در سرتاسر جهان

    (در) سرتاسر جهان

    over again

    دوباره، مکرر

    over and above

    علاوه بر، مافوق، اضافه بر

    over and over (again)

    بارها، مکرراً، به‌کرّات، بارها و بارها، به‌دفعات

    cry over spilled milk

    غصه‌ی گذشته و فرصت‌های ازدست‌رفته را خوردن، بیهوده زاریدن، غصه‌ی الکی خوردن، حسرت گذشته را خوردن

    Idioms بیشتر

    pull the wool over someone's eyes

    گول زدن، سر کسی شیره مالیدن، سر کسی کلاه گذاشتن، فریب دادن

    سوال‌های رایج over

    شکل جمع over چی میشه؟

    شکل جمع over در زبان انگلیسی overs است.

    ارجاع به لغت over

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «over» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/over

    لغات نزدیک over

    • - oven
    • - ovenbird
    • - over
    • - over (or in) the long haul
    • - over again
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.