فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Over

ˈoʊvər ˈoʊvər ˈəʊvə ˈəʊvə

شکل جمع:

overs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural adjective adverb preposition B1

بالای، روی، بالای سر، برفراز، آن طرف، در سرتاسر، در بالا، به‌سوی دیگر، متجاوز از، بالایی، رویی، بیرونی، شفا یافتن، پایان یافتن، به انتها رسیدن، پیشوند به ‌معنی زیاد و بیش

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

to spread butter over the bread

کره روی نان مالیدن

Spread the blanket over the child.

پتو را روی بچه بینداز.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He put his hand over his mouth.

او دستش را روی دهانش گذاشت.

He fell over the cliff.

از روی صخره افتاد.

to climb over a wall

از دیوار بالا رفتن

a bridge over the river

پلی بر روی رودخانه

to discuss a matter over dinner

موضوعی را در خلال شام مورد مذاکره قرار دادن

over the next few days

طی چند روز آینده

He went to sleep over his work.

هنگام کار کردن خوابش برد.

a roof over my head

بامی در بالای سرم

to fly over the lake

بر فراز دریاچه پرواز کردن

The rocket went over the mountain and landed on the other side.

موشک از روی کوه رد شد و در آن سوی آن فرود آمد.

She hung the flag over the door.

پرچم را بالای در آویخت.

I jumped over the stream.

از روی نهر پریدم.

to rule over a land

بر سرزمینی حکومت کردن

to turn the meat over in the frying pan

گوشت را در ماهیتابه برگرداندن

to cast a spell over someone

بر کسی طلسم افکندن (کسی را طلسم کردن)

turn the page over

صفحه را برگرداندن (ورق زدن)

She has little control over her emotions.

او بر احساسات خود مسلط نیست.

over the past ten years

در ده سال گذشته

over the whole city

در همه‌ی شهر

I put the book over there.

کتاب را (در) آنجا گذاشتم.

The car rolled over and over down the slope.

اتومبیل چند بار به پایین سراشیبی در غلتید.

over in Canada

در کانادا

This book will cost over one hundred dollars.

این کتاب بیش از صد دلار تمام خواهد شد (قیمت خواهد داشت).

five hours or over

پنج ساعت یا بیشتر

We stayed there over ten days.

متجاوز از ده روز آنجا ماندیم.

over ten thousand people

بیش از ده هزار نفر

She is over fifty.

او بیش از پنجاه سال دارد.

a city over the border

شهری در آن سوی مرز

They live over the road.

آن‌ها در آن طرف جاده زندگی می‌کنند.

Over the river is a park.

آن سوی رودخانه یک پارک وجود دارد.

I heard it over the radio.

از رادیو شنیدم.

come over here

بیا (به) اینجا

Take these letters over to the post office.

این نامه‌ها را به پست‌خانه ببر.

She has gone over to Germany.

او به آلمان رفته است.

The wound healed over.

زخم کاملاً التیام یافت.

The lake is frozen over.

دریاچه سرتاسر یخ بسته است.

It is snowing all over the country.

در سرتاسر کشور برف می‌بارد.

The children ran all over the flowers.

بچه‌ها روی همه‌ی گل‌ها دویدند.

I stayed there over the Christmas holidays.

همه‌ی تعطیلات کریسمس آنجا ماندم.

to be over

تمام شدن، پایان یافتن

Their friendship is over.

دوستی آن‌ها پایان یافته است.

Your lease is over.

اجاره‌ی شما سر آمده است.

Give your papers; the time is over.

وقت تمام شده است؛ ورقه‌ها را بدهید.

The meeting will be over in an hour.

جلسه یک ساعت دیگر تمام خواهد شد.

He accidentally knocked the vase over.

او تصادفی گلدان را انداخت.

He overthrew his enemies.

او دشمنان خود را سرنگون کرد.

He turned the cup over.

او فنجان را وارونه کرد.

The car turned over three times.

اتومبیل سه بار غلت زد.

He tripped and fell over the ice.

او روی یخ لغزید و فرو افتاد.

Do it over.

دوباره آن را انجام بده.

He repeated his wife's name several times over.

او چند بار نام زنش را تکرار کرد.

He read the letter three times over.

او نامه را سه بار خواند.

They quarrelled over money.

سر پول مشاجره کردند.

Their disagreement was over politics.

ناسازگاری( مخالفت) آن‌ها بر سر سیاست بود.

If there is food left over, put it in the refrigerator.

اگر خوراک باقی مانده است آن را در یخچال بگذار.

I have only $ 100 left over when I have paid all my debts.

وقتی همه‌ی قرض‌های خود را بدهم، فقط صد دلار برایم خواهد ماند.

Message received -- over.

پیام دریافت شد -- تمام.

The horse overed the fence.

اسب از روی حصار پرید.

The bridge overs a wide river.

پل از روی رودخانه عریضی می‌گذرد.

He had to write it over again.

او مجبور شد دوباره آن را بنویسد.

the advantages of free trade over against government monopolies

فواید تجارت آزاد در مقایسه با انحصارات دولتی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد over

  1. adjective accomplished
    Synonyms:
    done finished ended completed concluded settled closed past gone bygone done with at an end up by ancient history
    Antonyms:
    unfinished incomplete failed
  1. adjective in addition
    Synonyms:
    too more extra overly extremely excessively additionally beyond surplus superfluous unused remaining left over overmuch in excess ever unduly inordinately immensely over and above
    Antonyms:
    less fewer
  1. adverb above
    Synonyms:
    overhead aloft on top of higher than upstairs off beyond covering in the sky on high farther up straight up in heaven overtop traversely
    Antonyms:
    under

Collocations

over against

در مقایسه با، در مقابل

over all

1- روی‌هم‌رفته، به‌طور کلی، کلا 2- سرتاسر، یک‌سر 3- همه‌جانبه، کلی

Idioms

the world over

در سرتاسر جهان

(در) سرتاسر جهان

over again

دوباره، مکرر

over and above

علاوه بر، مافوق، اضافه بر

over and over (again)

بارها، مکرراً، به‌کرّات، بارها و بارها، به‌دفعات

cry over spilled milk

غصه‌ی گذشته و فرصت‌های ازدست‌رفته را خوردن، بیهوده زاریدن، غصه‌ی الکی خوردن، حسرت گذشته را خوردن

Idioms بیشتر

pull the wool over someone's eyes

گول زدن، سر کسی شیره مالیدن، سر کسی کلاه گذاشتن، فریب دادن

ارجاع به لغت over

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «over» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/over

لغات نزدیک over

پیشنهاد بهبود معانی