- to spread butter over the bread
- کره روی نان مالیدن
- Spread the blanket over the child.
- پتو را روی بچه بینداز.
- He put his hand over his mouth.
- او دستش را روی دهانش گذاشت.
- He fell over the cliff.
- از روی صخره افتاد.
- a bridge over the river
- پلی بر روی رودخانه
- to discuss a matter over dinner
- موضوعی را در خلال شام مورد مذاکره قرار دادن
- He went to sleep over his work.
- هنگام کار کردن خوابش برد.
- بر فراز دریاچه پرواز کردن
- The rocket went over the mountain and landed on the other side.
- موشک از روی کوه رد شد و در آن سوی آن فرود آمد.
- She hung the flag over the door.
- پرچم را بالای در آویخت.
- I jumped over the stream.
- از روی نهر پریدم.
- to turn the meat over in the frying pan
- گوشت را در ماهیتابه برگرداندن
- to cast a spell over someone
- بر کسی طلسم افکندن (کسی را طلسم کردن)
- صفحه را برگرداندن (ورق زدن)
- She has little control over her emotions.
- او بر احساسات خود مسلط نیست.
- over the past ten years
- در ده سال گذشته
- I put the book over there.
- کتاب را (در) آنجا گذاشتم.
- The car rolled over and over down the slope.
- اتومبیل چند بار به پایین سراشیبی در غلتید.
- This book will cost over one hundred dollars.
- این کتاب بیش از صد دلار تمام خواهد شد (قیمت خواهد داشت).
- We stayed there over ten days.
- متجاوز از ده روز آنجا ماندیم.
- over ten thousand people
- بیش از ده هزار نفر
- او بیش از پنجاه سال دارد.
- They live over the road.
- آنها در آن طرف جاده زندگی میکنند.
- Over the river is a park.
- آن سوی رودخانه یک پارک وجود دارد.
- I heard it over the radio.
- از رادیو شنیدم.
- Take these letters over to the post office.
- این نامهها را به پستخانه ببر.
- She has gone over to Germany.
- او به آلمان رفته است.
- زخم کاملاً التیام یافت.
- The lake is frozen over.
- دریاچه سرتاسر یخ بسته است.
- It is snowing all over the country.
- در سرتاسر کشور برف میبارد.
- The children ran all over the flowers.
- بچهها روی همهی گلها دویدند.
- I stayed there over the Christmas holidays.
- همهی تعطیلات کریسمس آنجا ماندم.
- Their friendship is over.
- دوستی آنها پایان یافته است.
- اجارهی شما سر آمده است.
- Give your papers; the time is over.
- وقت تمام شده است؛ ورقهها را بدهید.
- The meeting will be over in an hour.
- جلسه یک ساعت دیگر تمام خواهد شد.
- He accidentally knocked the vase over.
- او تصادفی گلدان را انداخت.
- He overthrew his enemies.
- او دشمنان خود را سرنگون کرد.
- He turned the cup over.
- او فنجان را وارونه کرد.
- The car turned over three times.
- اتومبیل سه بار غلت زد.
- He tripped and fell over the ice.
- او روی یخ لغزید و فرو افتاد.
- دوباره آن را انجام بده.
- He repeated his wife's name several times over.
- او چند بار نام زنش را تکرار کرد.
- He read the letter three times over.
- او نامه را سه بار خواند.
- They quarrelled over money.
- سر پول مشاجره کردند.
- Their disagreement was over politics.
- ناسازگاری( مخالفت) آنها بر سر سیاست بود.
- If there is food left over, put it in the refrigerator.
- اگر خوراک باقی مانده است آن را در یخچال بگذار.
- I have only $ 100 left over when I have paid all my debts.
- وقتی همهی قرضهای خود را بدهم، فقط صد دلار برایم خواهد ماند.
- Message received -- over.
- پیام دریافت شد -- تمام.
- The horse overed the fence.
- اسب از روی حصار پرید.
- The bridge overs a wide river.
- پل از روی رودخانه عریضی میگذرد.
- He had to write it over again.
- او مجبور شد دوباره آن را بنویسد.
- the advantages of free trade over against government monopolies
- فواید تجارت آزاد در مقایسه با انحصارات دولتی