زیاد، بیش از حد لزوم، به حد افراط، همچنین، هم، به علاوه، نیز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
me too
من هم همینطور
It may cause illness too.
ممکن است منجر به بیماری نیز بشود.
He learned Arabic well, and quickly too.
عربی را خوب آموخت و همچنین با سرعت.
I will die too.
من هم خواهم مرد.
This too will pass.
این نیز بگذرد.
She can dance and sing too.
او میتواند برقصد و آواز هم بخواند.
The water is too cold for swimming.
آب برای شناکردن خیلی سرد است.
The weather is too hot today.
امروز هوا زیادی گرم است.
Too much speed causes accidents.
سرعت بیش از حد موجب تصادف میشود.
Don't talk too loudly, the baby will wake up.
خیلی بلند حرف نزن؛ بچه بیدار میشود.
Parviz drank too much.
پرویز زیادی مشروب خورد.
Thanks for all your help, you've been too kind to me.
از کمکهای شما سپاسگزارم، شما خیلی به من مهربانی کردهاید.
I am not feeling too well today.
امروز حالم زیاد خوب نیست.
She won't be too happy to see you.
از دیدن تو زیاد خوشحال نخواهد شد.
I remember it all too well.
بهخوبی آن را بهدلیل دارم.
(مقدار) بسیار کم، خیلی کم
(مقدار) بسیار زیاد، خیلی زیاد، زیادی
بسیار، خیلی
too many cooks spoil the broth
ماما که دو تا شد سر بچه کج درمیآید، آشپز که دو تا شد آش یا شور میشود یا بینمک
آشپز که دو تا شد آش شور میشود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «too» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/too