Unduly

ʌnˈduːli ʌnˈdjuːli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
ناروا، بی‌جهت، بیخود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He was unduly worried.
- او بی‌اندازه دلواپس بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unduly

  1. adverb excessively
    Synonyms: disproportionately, ever, extravagantly, extremely, illegally, immensely, immoderately, improperly, indecorously, inordinately, out of proportion, over, overfull, overly, overmuch, too, underhandedly, unfairly, unjustifiably, unjustly, unnecessarily, unreasonably
    Antonyms: moderately, reasonably, sensibly

لغات هم‌خانواده unduly

ارجاع به لغت unduly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unduly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unduly

لغات نزدیک unduly

پیشنهاد بهبود معانی