فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Sensibly
ˈsensəbli
ˈsensəbli
صفت تفضیلی:
more sensiblyصفت عالی:
most sensiblyمعنی و نمونه‌جمله‌ها
adverb
معقولانه، به‌طور معقول، به‌طور منطقی، عاقلانه، به‌طور مناسب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He decided, very sensibly, not to drive when he was so tired.
بسیار عاقلانه تصمیم گرفت وقتی خیلی خسته بود رانندگی نکند.
He acted sensibly in the crisis.
او در این بحران به‌طور منطقی عمل کرد.
مترادف و متضاد sensibly
-
adverb with good sense or in a reasonable or intelligent mannerSynonyms:reasonably sanely
لغات هم‌خانواده sensibly
-
nounsense, sensibility, sensitivity, senselessness, sensitization, sensor
-
adjectivesensible, insensible, senseless, sensitive, sensory, nonsensical, insensate
-
adverbsensibly, senselessly, sensitively
ارجاع به لغت sensibly
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «sensibly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sensibly
لغات نزدیک sensibly
- - sensible decision
- - sensible person
- - sensibly
- - sensing
- - sensitive