آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Insensible

ɪnˈsensəbl ɪnˈsensəbl

معنی insensible | جمله با insensible

adjective

بی‌شعور، بی‌حس، غیرحساس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

insensible earth

خاک بی‌جان

My hands were insensible from cold.

از شدت سرما دست‌هایم بی‌حس شده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She fell insensible.

او از هوش رفت.

They were insensible of the danger.

آنان از خطر غافل بودند.

insensible motion

حرکت غیرمحسوس

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد insensible

  1. adjective incapable of being apprehended by the mind or the senses
  1. adjective lacking physical feeling or sensitivity
    Antonyms:
  1. adjective lacking responsiveness or alertness
  1. adjective lacking passion and emotion

لغات هم‌خانواده insensible

ارجاع به لغت insensible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insensible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insensible

لغات نزدیک insensible

پیشنهاد بهبود معانی