فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gradual

ˈɡrædʒuəl ˈɡrædʒuəl

صفت تفضیلی:

more gradual

صفت عالی:

most gradual

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective B2

تدریجی، آهسته، قدم‌به‌قدم پیش‌رونده، شیب تدریجی و آهسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a gradual change of temperature

تغییر تدریجی حرارت

a gradual slope

شیب ملایم

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Gradually they got used to each other.

به‌تدریج به هم خو گرفتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gradual

  1. adjective happening slowly, evenly
    Synonyms:
    steady regular slow even continuous moderate progressive gentle step-by-step by degrees successive unhurried piecemeal creeping bit-by-bit
    Antonyms:
    sudden abrupt uneven intermittent infrequent

ارجاع به لغت gradual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gradual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gradual

لغات نزدیک gradual

پیشنهاد بهبود معانی