با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Gradual

ˈɡrædʒuəl ˈɡrædʒuəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more gradual
  • صفت عالی:

    most gradual

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective B2
    تدریجی، آهسته، قدم‌به‌قدم پیش‌رونده، شیب تدریجی و آهسته
    • - a gradual change of temperature
    • - تغییر تدریجی حرارت
    • - a gradual slope
    • - شیب ملایم
    • - Gradually they got used to each other.
    • - به‌تدریج به هم خو گرفتند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gradual

  1. adjective happening slowly, evenly
    Synonyms: bit-by-bit, by degrees, continuous, creeping, even, gentle, graduate, moderate, piecemeal, progressive, regular, slow, steady, step-by-step, successive, unhurried
    Antonyms: abrupt, infrequent, intermittent, sudden, uneven

ارجاع به لغت gradual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gradual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gradual

لغات نزدیک gradual

پیشنهاد بهبود معانی