صفت تفضیلی:
more unevenصفت عالی:
most unevenناهموار، ناصاف، کجوکوله
uneven teeth
دندانهای ناصاف
uneven handwriting
دستخط کجوکوله
ناجور، ناهماهنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her singing was uneven, fluctuating between beautiful notes and harsh tones.
آواز او ناهماهنگ بود و بین نتهای زیبا و لحنهای تند در نوسان بود.
The painting had an uneven texture, adding to its unique charm.
این نقاشی ساختاری ناهماهنگ داشت و بر جذابیت منحصربهفرد آن میافزود.
نابرابر، نامتوازن، متفاوت
even and uneven numbers
اعداد جفت و اعداد نابرابر
two pipes of uneven length
دو لوله با طول متفاوت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «uneven» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uneven