با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Fluctuating

American: ˈflʌktʃueɪtɪŋ British: ˈflʌktjueɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fluctuated
  • شکل سوم:

    fluctuated
  • سوم‌شخص مفرد:

    fluctuates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
درحال نوسان، نوسانی، نوسانش، تغییر‌پذیر، متغیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- fluctuating prices
- قیمت‌های درحال نوسان
- fluctuating load
- (عمران، معماری، زمین‌شناسی) بار متناوب، (پلیمر و شیمی) بار نوبه‌ای
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fluctuating

  1. verb Vacillate, change
    Synonyms: pendulating, fluttering, vibrating, undulating
    Antonyms: steadying, remaining, persisting, continuing, holding, staying, adhering, abiding
  2. verb Move or sway in a rising and falling or wavelike pattern
    Synonyms: varying, wavering, shifting, altering, wandering, vibrating, vacillating, veering, undulating, swerving, swaying, alternating, seesawing, oscillating, fluttering, deviating, changing
  3. adjective
    Synonyms: fluctuational, nutational, vibratile

ارجاع به لغت fluctuating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fluctuating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fluctuating

لغات نزدیک fluctuating

پیشنهاد بهبود معانی