گذشتهی ساده:
fluctuatedشکل سوم:
fluctuatedسومشخص مفرد:
fluctuatesوجه وصفی حال:
fluctuatingپس و پیش رفتن، بالا و پایین رفتن، نوسان کردن، افتوخیز کردن، موجوار حرکت کردن، حرکت موجی داشتن، پیوسته در تغییر بودن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
fluctuating prices
قیمتهای درحال نوسان
fluctuations in temperature
افت و خیزهای (نوسانات) حرارت
the patient's health is fluctuating.
وضع سلامتی بیمار در حال تغییر است.
به نوسان درآوردن، دستخوش افت و خیز کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fluctuate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fluctuate