با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Seesaw

ˈsiːsɑː ˈsiːsɔː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    seesawed
  • شکل سوم:

    seesawed
  • سوم شخص مفرد:

    seesaws
  • وجه وصفی حال:

    seesawing
  • شکل جمع:

    seesaws

توضیحات

همچنین می‌توان در معنای اول از teeter-totter به‌ جای seesaw استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    الاکلنگ
    • - The children took turns on the seesaw.
    • - بچه‌ها به نوبت سوار الاکلنگ شدند.
    • - They giggled as they went up and down on the teeter-totter together.
    • - آن‌ها وقتی که با هم روی الاکلنگ بالا و پایین می‌رفتند، می‌خندیدند.
  • verb - intransitive
    بالا و پایین رفتن، جلو و عقب رفتن
    • - The waves in the ocean continuously seesaw.
    • - امواج در اقیانوس پیوسته بالا و پایین می‌رفتند.
    • - We saw a squirrel seesawing along the tree branch.
    • - سنجابی را دیدیم که در امتداد شاخه‌ی درخت جلو و عقب می‌رفت.
  • verb - intransitive
    در نوسان بودن، نوسان داشتن، نوسان کردن (قیمت)، تغییر کردن (عقیده و نظر و غیره)
    • - The stock market seesawed, causing investors to panic.
    • - بازار سهام در نوسان بود و باعث وحشت سرمایه‌گذاران شد.
    • - Home values continue to seesaw in many regions.
    • - قیمت مسکن همچنان در بسیاری از مناطق نوسان دارد.
    • - Her emotions seesawed.
    • - عواطفش تغییر کرد.
  • adjective
    افت‌وخیزدار، الاکلنگی
    • - Their seesaw relationship went from love to hate.
    • - رابطه‌ی افت‌وخیزدار آنان از عشق به نفرت تبدیل شد.
    • - The seesaw opinions of the critics left the artist feeling uncertain about his work.
    • - نظرات الاکلنگی منتقدان باعث شد که این هنرمند نسبت به کار خود نامطمئن باشد.
  • verb - intransitive
    الاکلنگ بازی کردن
    • - The children happily seesawed at the park.
    • - بچه‌ها با خوشحالی در پارک الاکلنگ بازی می‌کردند.
    • - Despite their age, they still love to seesaw together.
    • - علی‌رغم سنشان، آن‌ها هنوز هم دوست دارند با هم الاکلنگ بازی کنند.
  • noun
    نوسان، پس‌وپیش‌روی، بالاوپایین‌روی
    • - The battle became a seesaw between the offensive and the defensive.
    • - نبرد تبدیل شد به یک نوسان میان تک و پدافند.
    • - The political landscape was a seesaw.
    • - چشم‌انداز سیاسی پس‌وپیش‌روی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد seesaw

  1. noun A plaything consisting of a board balanced on a fulcrum; the board is ridden up and down by children at either end
    Synonyms: teeter-totter, teeterboard, alternation, teeter, hickey horse, teetertotter, tilting board, dandle board
  2. verb To lean suddenly, unsteadily, and erratically from the vertical axis
    Synonyms: teeter, teeter-totter, lurch, alternate, pitch, fluctuate, rock, roll, sway, yaw, vacillate, waver, teetertotter, totter

ارجاع به لغت seesaw

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «seesaw» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/seesaw

لغات نزدیک seesaw

پیشنهاد بهبود معانی