با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Alternate

ˈɑːltɚneɪt ˈɔltərnət ˈɔːltəneɪt ɒlˈtɜːnət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    alternated
  • شکل سوم:

    alternated
  • سوم‌شخص مفرد:

    alternates
  • وجه وصفی حال:

    alternating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adjective adverb C1
متناوب بودن، متناوب کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun verb - transitive verb - intransitive adjective adverb
یک در میان، متناوب، (هندسه) متبادل، عوض و بدل
noun verb - transitive verb - intransitive adjective adverb
متناوب کردن، به نوبت انجام دادن، یک در میان آمدن، متناوب
- alternate stripes of white and red
- نواره‌های یک در میان سفید و قرمز
- They meet on alternate Wednesdays.
- آنان هر چهارشنبه در میان (دو هفته یکبار چهارشنبه‌ها) ملاقات می‌کنند.
- Drought and deluge happened alternately.
- خشکسالی و سیل و توفان به تناوب روی می‌داد.
- She alternated between laughing and coughing.
- او به‌تناوب می‌خندید و سرفه می‌کرد.
- He has no alternate choice.
- او چاره‌ی دیگری ندارد.
- Hassan is the alternate secretary of the official meetings.
- حسن منشی علی‌البدل جلسات رسمی است.
- alternate leaves
- برگ‌های متناوب
- alternate stamens and petals
- پرچم‌ها و گلبرگ‌های یک در میان
- alternating current
- جریان متناوب
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد alternate

  1. adjective every other
    Synonyms: alternating, every second, intermittent, periodic, recurrent, recurring, rotating
  2. adjective substitute
    Synonyms: alternative, another, backup, different, interchanging, makeshift, second, surrogate, temporary
    Antonyms: necessary
  3. noun substitute
    Synonyms: backup, double, equivalent, fill-in, proxy, replacement, stand-in, sub, surrogate
    Antonyms: necessity
  4. verb take turns, change back and forth
    Synonyms: act reciprocally, alter, blow hot and cold, change, come and go, exchange, fill in for, fluctuate, follow, follow in turn, interchange, intersperse, oscillate, relieve, rotate, seesaw, shift, shilly-shally, substitute, sway, vacillate, vary, waver, yo-yo
    Antonyms: continue

ارجاع به لغت alternate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «alternate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/alternate

لغات نزدیک alternate

پیشنهاد بهبود معانی