یکی دیگر، دیگری
Please have another apple.
بفرمایید یک سیب دیگر میل کنید.
He smoked another cigarette.
او سیگار دیگری کشید.
He is another one of those charlatans.
او یکی دیگر از آن کلاهبردارها است.
دیگر، متفاوت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
in another place
در جایی دیگر
at another time
در وقتی دیگر
a person of another race
شخصی از نژاد دیگر
Advice is one thing, but threatening is quite another.
نصیحت یک چیز است؛ ولی تهدید کاملاً متفاوت است.
پی در پی، یکی پس از دیگری
(پیش از اسم مفرد میآید و برابر است با: many) بسیاری، چهبسا، چندین
raise a number by the power of another number
(ریاضی) عددی را به توان معینی رساندن
به هرطریقیشده، هرجورشده، هرطورشده
one good turn deserves another
کار نیک را باید با کار نیک جبران کرد.
با کسانی که به تو نیکی کردهاند نیکی کن
یکی پس از دیگری، پشت سر هم
چیزی را بر تارک چیز دیگری گذاشتن، چیزی را روی چیز دیگری قرار دادن
to batten on (or upon) another person
از کس دیگری سوء استفاده کردن، به کسی بند شدن، از نام و نفوذ کس دیگری بهرهگیری کردن
another bite at the cherry (or a second bite at the cherry)
(انگلیس - عامیانه) یک فرصت دیگر
هرروز به سازی رقصیدن، به ساز دیگری رقصیدن
در مقام یا موقعیت شخصی دیگر، به جای کسی دیگر
(عامیانه) حرفت را باور نمیکنم!، دست از این حرفها بردار!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «another» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/another