غیر، مغایر، دیگر
apples and other fruits
سیب و میوههای دیگر
other men
مردان دیگر
Mehri and Julie and three other girls
مهری و جولی و سه دختر دیگر
I bought two other books.
دو کتاب دیگر خریدم.
He had a book in one hand and a gun in the other.
در یک دست کتاب داشت و در دست دیگر یک هفتتیر.
پیشین، سابق
دیگری
One (of them) sat down and the other went out of the room.
یکی (از آنها) نشست و دیگری از اتاق بیرون رفت.
They died one after the other.
آنها یکی پس از دیگری مردند.
Each loved the other.
هریک دیگری را دوست داشت.
بیگانه، عجیب و غریب
به غیر از
He had no other clothes than those he was wearing.
لباسی به غیر از آنچه برتن کرده بود نداشت.
بقیه، دیگران
Some factories survived and others went into bankruptcy.
برخی کارخانهها دوام آوردند و بقیه ورشکست شدند.
Two of the bicycles were new but the others were old.
دوتا از دوچرخهها نو بودند؛ ولی بقیه کهنه بودند.
Some came and others went.
برخی آمدند و دیگران رفتند.
نقطهی مقابل
Hate is the other of love.
نفرت نقطهی مقابل عشق است.
(برای اشاره به دومین چیز یا شخص) دیگر
جز، به جز، مگر
All parts of the house other than the windows were in good condition.
همهی بخشهای خانه بهجز پنجرهها در وضع خوبی بودند.
You won't be able to sell it other than by reducing the price.
نمیتوانی آن را بفروشی، مگر با کمکردن قیمت.
طور دیگر، روش دیگر، نوع دیگر
in this manner and no other
بدین روش و نه روشی دیگر
یک روز در میان
بالاتر از همه، مافوق دیگران، بیشتر از همه
اخیراً، چند روز (یا شب) پیش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «other» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/other