امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Other

ˈʌðər ˈʌðə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A1
غیر، مغایر، دیگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- apples and other fruits
- سیب و میوه‌های دیگر
- other men
- مردان دیگر
- Mehri and Julie and three other girls
- مهری و جولی و سه دختر دیگر
- I bought two other books.
- دو کتاب دیگر خریدم.
- He had a book in one hand and a gun in the other.
- در یک دست کتاب داشت و در دست دیگر یک هفت‌تیر.
adjective
متفاوت، نوع دیگر
adjective
پیشین، سابق
adjective
دیگری
- One (of them) sat down and the other went out of the room.
- یکی (از آن‌ها) نشست و دیگری از اتاق بیرون رفت.
- They died one after the other.
- آن‌ها یکی پس از دیگری مردند.
- Each loved the other.
- هریک دیگری را دوست داشت.
adjective
بیگانه، عجیب و غریب
noun
به غیر از
- He had no other clothes than those he was wearing.
- لباسی به غیر از آنچه برتن کرده بود نداشت.
noun
بقیه، دیگران
- Some factories survived and others went into bankruptcy.
- برخی کارخانه‌ها دوام آوردند و بقیه ورشکست شدند.
- Two of the bicycles were new but the others were old.
- دوتا از دوچرخه‌ها نو بودند؛ ولی بقیه کهنه بودند.
- Some came and others went.
- برخی آمدند و دیگران رفتند.
noun
نقطه‌ی مقابل
- Hate is the other of love.
- نفرت نقطه‌ی مقابل عشق است.
pronoun
(برای اشاره به دومین چیز یا شخص) دیگر
adverb
جز، به جز، مگر
- All parts of the house other than the windows were in good condition.
- همه‌ی بخش‌های خانه به‌جز پنجره‌ها در وضع خوبی بودند.
- You won't be able to sell it other than by reducing the price.
- نمی‌توانی آن را بفروشی، مگر با کم‌کردن قیمت.
adverb
طور دیگر، روش دیگر، نوع دیگر
- in this manner and no other
- بدین روش و نه روشی دیگر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد other

  1. adjective additional, added
    Synonyms: alternative, another, auxiliary, else, extra, farther, fresh, further, more, new, spare, supplementary
    Antonyms: included, related
  2. adjective different
    Synonyms: contrasting, disparate, dissimilar, distant, distinct, divergent, diverse, opposite, otherwise, remaining, separate, unalike, unequal, unlike, unrelated, variant
    Antonyms: coinciding, same, similar

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت other

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «other» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/other

لغات نزدیک other

پیشنهاد بهبود معانی