صفت تفضیلی:
more unrelatedصفت عالی:
most unrelatedبیارتباط، غیر مرتبط، نامرتبط، بیربط، نامربوط، بدون پیوند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He could not find the parallel between the two graphs, so he decided that they were unrelated.
او نتوانست مشابهت بین این دو نمودار را پیدا کند، بنابراین بر این باور بود که آنها به هم مرتبط نیستند.
They have the same last name but are unrelated.
نام خانوادگی آنها یکسان است اما با هم هیچ پیوندی ندارند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unrelated» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unrelated