فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unrelated

ˌʌnrɪˈleɪtɪd ˌʌnrɪˈleɪtɪd

صفت تفضیلی:

more unrelated

صفت عالی:

most unrelated

معنی و نمونه‌جمله‌ها

C1

بی‌ارتباط، غیر مرتبط، نامرتبط، بی‌ربط، نامربوط، بدون پیوند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He could not find the parallel between the two graphs, so he decided that they were unrelated.

او نتوانست مشابهت بین این دو نمودار را پیدا کند، بنابراین بر این باور بود که آن‌ها به هم مرتبط نیستند.

They have the same last name but are unrelated.

نام خانوادگی آن‌ها یکسان است اما با هم هیچ پیوندی ندارند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unrelated

  1. adjective independent; different
    Synonyms:
    different separate unconnected dissimilar unlike irrelevant inapplicable inappropriate unattached unassociated not related mismatched extraneous not germane nongermane not kindred irrelative beside the point
    Antonyms:
    related relevant dependent

ارجاع به لغت unrelated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unrelated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unrelated

لغات نزدیک unrelated

پیشنهاد بهبود معانی