نامربوط، ناوابسته
extraneous events.
رویدادهای ناوابسته به هم (مستقل از هم).
her remark was unexpected and altogether extraneous.
اظهار او غیرمنتظره و کاملاً نامربوط بود.
extraneous information.
اطلاعات نامربوط.
برونی، خارجی، برونزاد، برونگاهی، از برون (به درون)، برون، خارج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
any extraneous light in the camera will ruin the film.
هرگونه نور برونی در دوربین موجب خراب شدن فیلم خواهد شد.
protect the contents of the can from extraneous moisture.
محتویات قوطی را از رطوبت خارجی حفظ کنید.
غیراصلی، غیراساسی، فرعی، اضافی، نابنیادین، پیشامدی
extraneous noises
صداهای فرعی
they considered art to be extraneous to reality.
آنان هنر را چیزی خارج از حوزهی واقعیات میپنداشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extraneous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extraneous