آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Extraneous

ɪkˈstreɪniəs ɪkˈstreɪniəs

معنی extraneous | جمله با extraneous

adjective

نامربوط، ناوابسته

extraneous events.

رویدادهای ناوابسته به هم (مستقل از هم).

her remark was unexpected and altogether extraneous.

اظهار او غیرمنتظره و کاملاً نامربوط بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

extraneous information.

اطلاعات نامربوط.

adjective

برونی، خارجی، برونزاد، برونگاهی، از برون (به درون)، برون، خارج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

any extraneous light in the camera will ruin the film.

هرگونه نور برونی در دوربین موجب خراب شدن فیلم خواهد شد.

protect the contents of the can from extraneous moisture.

محتویات قوطی را از رطوبت خارجی حفظ کنید.

adjective

غیراصلی، غیراساسی، فرعی، اضافی، نابنیادین، پیشامدی

extraneous noises

صداهای فرعی

they considered art to be extraneous to reality.

آنان هنر را چیزی خارج از حوزه‌ی واقعیات می‌پنداشتند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد extraneous

  1. adjective foreign
    Antonyms:

ارجاع به لغت extraneous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «extraneous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extraneous

لغات نزدیک extraneous

پیشنهاد بهبود معانی