صفت تفضیلی:
more redundantصفت عالی:
most redundantزائد، زیادی، غیرضروری، حشوآمیز، دارای اطناب (واژه، وند و...)
"Free gift" is a redundant expression, because a gift is already free.
عبارت «هدیهی رایگان»، ترکیبی زائد است، چون هدیه ذاتاً رایگان است.
The editor removed all the redundant words from the paragraph.
ویراستار تمام کلمات غیرضروری را از پاراگراف حذف کرد.
In the sentence "he lives alone by himself" the phrase" by himself" is redundant.
در جملهی «او تنها با خودش زندگی میکند» عبارت «با خودش» زیادی است.
انگلیسی بریتانیایی اخراجشده، اخراجی، مازاد، تعدیلشده، بیکارشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Thousands of workers were made redundant in the economic crisis.
در بحران اقتصادی، هزاران کارگر اخراج شدند.
He was made redundant after the merger.
بعداز ادغام شرکتها، او تعدیل شد.
غیرضروری، بیاستفاده، اضافی، مازاد، منسوخشده، ازردهخارج
The software cleaned up all redundant files to free up space.
نرمافزار تمام فایلهای زائد را پاک کرد تا فضا آزاد شود.
Many redundant machines were removed from the factory.
بسیاری از ماشینآلات ازردهخارج از کارخانه جمعآوری شدند.
مازاد اعلام کردن، اخراج کردن (به دلیل عدم نیاز)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «redundant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/redundant