گذشتهی ساده:
singledشکل سوم:
singledسومشخص مفرد:
singlesوجه وصفی حال:
singlingشکل جمع:
singlesتک، تنها، یک، واحد، هر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
a single-bedroom apartment
آپارتمان تکخوابه
We turned it into a single neighborhood.
ما آن را تبدیل به یک محلهی واحد کردیم.
I won't pay a single penny!
یک شاهی هم نخواهم داد!
He has not made a single suggestion.
حتی یک پیشنهاد هم نکرده است.
the single most important event in the history of Iran
بهراستی یکی از مهمترین رویداد تاریخ ایران
Western Europe is going to have a single currency.
اروپای غربی دارای یک پول واحد خواهد شد.
a single house
منزل تکخانواده
It needs a single layer of paint.
فقط یک لایه رنگ احتیاج دارد.
A single orange remained on the table.
تنها یک پرتقال روی میز باقی مانده بود.
مجرد، تک، فرد، تنها، منفرد، یگانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a singles party
مهمانی برای مجردها
a single man
یک مرد مجرد
He is truly single among his fellows.
در میان دوستان خود واقعاً تک است.
Zari decided to stay single for the rest of her life.
زری تصمیم گرفت تا آخر عمر مجرد بماند.
یکنفره، تکنفره، اتاق تکنفره
a single bed
تختخواب یکنفره
We play singles or doubles.
یکنفره یا دونفره بازی میکنیم.
every single citizen
هر نفر شهروند
I think of her each single minute.
هر دقیقه در فکر او هستم.
It rained every single day.
هر روز خدا باران آمد.
ورزش ضربهی یک امتیازی زدن (در بیسبال)
He tried his best, but could only single to center field.
او تمام تلاش خود را کرد، اما فقط میتوانست به وسط زمین ضربهی یک امتیازی زند.
Despite his efforts, the batter could only single to left field.
علیرغم تلاشهایش، بازیکن فقط توانست به قسمت چپ زمین ضربهی یک امتیازی زند.
موسیقی تکآهنگ
The latest single from the band became an instant hit.
آخرین تکآهنگ این گروه به یک موفقیت فوری تبدیل شد.
I bought their newest single and played it on repeat all day.
من جدیدترین تکآهنگ آنها را خریدم و تمام روز آن را روی تکرار گذاشتم.
ورزش ضربهی یک امتیازی (در کریکت)
He hit a single and advanced to first base.
او ضربهی یک امتیازی زد و تا جایگاه اولیه پیش رفت.
The team needed just one more single to tie the game.
این تیم فقط به یک ضربهی یک امتیازی نیاز داشت تا بازی را به تساوی بکشاند.
ورزش مسابقهی یکبهیک
The singles tournament will begin next week.
مسابقات یکبهیک از هفتهی آینده آغاز خواهد شد.
She is the top-ranked player in women's singles.
او برترین بازیکن مسابقات یکبهیک زنان است.
انگلیسی بریتانیایی بلیت یکطرفه
She bought a single for the ferry to the island.
او یک بلیت یکطرفه برای کشتی به جزیره خرید.
I only need a single for the train ride to the city.
من بلیت یکطرفه برای سفر با قطار به شهر نیاز دارم.
گیاهشناسی تکردیف (در گلها)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
a single rose
گل سرخ تکردیف
a single red rose
گل رز قرمز تکردیف
صریح، صادق، درستکار
The reporter prided himself on his single and unbiased reporting style.
گزارشگر به سبک گزارشگری صادق و بیطرفانهی خود افتخار میکرد.
I trust her advice because she always gives me single and truthful feedback.
من به توصیههای او اعتماد دارم زیرا او همیشه به من بازخورد صریح و صادقانه میدهد.
کامل، صددرصد، تمام، تماموکمال، دربست، بیکموکاست، تقسیمنشده، یکپارچه، متحد
She wore a beautiful single strand of pearls around her neck.
او یک زنجیر مروارید زیبای یکپارچه به دور گردنش میانداخت.
It was a long and single road that stretched out before us.
این یک جاده طولانی و تقسیمنشده بود که پیش روی ما بود.
جدا کردن، برگزیدن، انتخاب کردن، سوا کردن
A special trait singles him out from the rest.
ویژگی خاصی او را از دیگران جدا میکند.
He singled Ali out as his successor.
او علی را به عنوان جانشین خود برگزید.
he singled out a fat sheep
یک گوسفند چاق سوا کردن
نبرد تنبهتن
(شماره یا چیز شمردنی) زیرده، از یک تا نه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «single» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/single