یگانه، تنها، بیهمتا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
the only God
خداوند یکتا
He is my only friend.
او یگانه دوست من است.
her only child
تنها فرزند او
It was the only book worth reading.
آن تنها کتابی بود که ارزش خواندن را داشت.
فقط، صرفاً
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
children only
فقط کودکان
only two minutes
فقط دو دقیقه
Only Mehri knows where the key is.
فقط مهری میداند کلید کجاست.
Julie only saw the elephant from afar.
جولی فقط فیل را از دور دید.
بالأخره، در پایان
It will only make you sick.
بالأخره تو را مریض خواهد کرد.
a period of dictatorship which only ended in revolution
دوران دیکتاتوری که در پایان به انقلاب منجر شد
بسیار
It is only too true.
بسیار حقیقت دارد.
اما
He won a lot of money, only to lose it later on.
او پول زیادی برد؛ اما بعد آن را باخت.
لکن، لیکن، ولی، اما، بلکه
She wants to go, only she doesn't have any money.
میخواهد برود؛ ولی پولی ندارد.
He is not only handsome but rich too.
او نهتنها خوشقیافه است؛ بلکه پولدار هم هست.
محض، بس، بیگانه، عمده، منحصراً، فقط بهخاطر
If only they would leave!
خدا کند که بروند! (چه خوب بود اگر میرفتند!)
If only they would try harder!
ای کاش بیشتر میکوشیدند!
I have only just enough money.
درست به اندازهی کافی پول دارم.
They had only just arrived.
تازه وارد شده بودند.
درست، درست همین حالا، هم اکنون
بسیار، کاملاً
خدا کند که، الهی که، امیدوارم که، چه خوب میشد اگر، ای کاش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «only» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/only