فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Only

ˈoʊnli ˈəʊnli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective A1

یگانه، تنها، بی‌همتا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

the only God

خداوند یکتا

He is my only friend.

او یگانه دوست من است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

her only child

تنها فرزند او

It was the only book worth reading.

آن تنها کتابی بود که ارزش خواندن را داشت.

adverb

فقط، صرفاً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

children only

فقط کودکان

only two minutes

فقط دو دقیقه

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Only Mehri knows where the key is.

فقط مهری می‌داند کلید کجاست.

Julie only saw the elephant from afar.

جولی فقط فیل را از دور دید.

adverb

بالأخره، در پایان

It will only make you sick.

بالأخره تو را مریض خواهد کرد.

a period of dictatorship which only ended in revolution

دوران دیکتاتوری که در پایان به انقلاب منجر شد

adverb

بسیار

It is only too true.

بسیار حقیقت دارد.

conjunction

اما

He won a lot of money, only to lose it later on.

او پول زیادی برد؛ اما بعد آن را باخت.

conjunction

لکن، لیکن، ولی، اما، بلکه

She wants to go, only she doesn't have any money.

می‌خواهد برود؛ ولی پولی ندارد.

He is not only handsome but rich too.

او نه‌تنها خوش‌قیافه است؛ بلکه پول‌دار هم هست.

adverb

محض، بس، بیگانه، عمده، منحصراً، فقط به‌خاطر

If only they would leave!

خدا کند که بروند! (چه خوب بود اگر می‌رفتند!)

If only they would try harder!

ای کاش بیشتر می‌کوشیدند!

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I have only just enough money.

درست به اندازه‌ی کافی پول دارم.

They had only just arrived.

تازه وارد شده بودند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد only

  1. adjective singular
    Synonyms:
    single one alone sole individual unique isolated lone particular unaccompanied exclusive solitary apart by oneself unequaled unrivaled unparalleled peerless matchless one and only solo once in a lifetime one shot onliest
  1. adverb barely; exclusively
    Synonyms:
    just simply merely solely purely plainly hardly barely entirely wholly totally utterly exclusively uniquely particularly at most nothing but but alone

Collocations

not only ... but (also)

نه تنها ... بلکه (هم)

نه تنها ... بلکه (همچنین)

only just

درست، درست همین حالا، هم اکنون

only too

بسیار، کاملاً

Idioms

if only

خدا کند که، الهی که، امیدوارم که، چه خوب می‌شد اگر، ای کاش

ارجاع به لغت only

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «only» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/only

لغات نزدیک only

پیشنهاد بهبود معانی