گذشتهی ساده:
soledشکل سوم:
soledسومشخص مفرد:
solesوجه وصفی حال:
solingشکل جمع:
solesشکل جمع این لغت در معنای چهارم sole است.
تنها، یگانه، تک، یکتا
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
This is the sole copy of the original manuscript.
این تنها نسخهی دستنوشتهی اصلی است.
His sole aim is to achieve success in his career.
تک هدف او، دستیابی به موفقیت در حرفهاش است.
Let conscience be our sole judge.
بگذار وجدان یگانه داور ما باشد.
his sole purpose in coming
یگانه منظور او از آمدن
انحصاری، اختصاصی، تنها
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is the sole owner of the company.
او تنها مالک این شرکت است.
She was given sole control over the finances.
او کنترل انحصاری امور مالی را به دست گرفت.
The sole rights to the book belong to the author.
حقوق اختصاصی این کتاب متعلق به نویسنده است.
the sole right of publication
حق انحصاری چاپ
his sole heir
تنها وارث او
کف پا، کف کفش
The sole of her shoe was worn out after years of use.
بعداز سالها استفاده، کف کفش او فرسوده شده بود.
She stepped on a sharp object and cut the sole of her foot.
او بر روی شیء تیزی پا گذاشت و کف پایش را برید.
ماهی حلوا، ماهی کفشک (نوعی ماهی تخت)
The chef prepared a delicious lemon sole for dinner.
آشپز، ماهی حلوایی لیمویی خوشمزهای برای شام آماده کرد.
The restaurant specializes in seafood, especially sole.
این رستوران در غذاهای دریایی، بهویژه ماهی کفشک تخصص دارد.
تعویض کردن کف کفش، عوض کردن زیرهی کفش
I need to get my shoes soled before winter.
باید قبلاز زمستان، زیرهی کفشم را عوض کنم.
These leather shoes are expensive, but you can sole them when they wear out.
این کفشهای چرمی گران هستند، اما وقتی کهنه شدند میتوانی کف آنها را تعویض کنی.
تنها بازمانده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sole» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sole