گذشتهی ساده:
separatedشکل سوم:
separatedسومشخص مفرد:
separatesوجه وصفی حال:
separatingجدا کردن، تفکیک کردن، سوا کردن، مجزا کردن
the fence that separates the two gardens
نردهای که دو باغ را از هم جدا میکند
She separated the bigger apples and put them in her own basket.
او سیبهای درشتتر را سوا کرد و در سبد خویش قرار داد.
He was separated from the army with the rank of captain.
با درجهی سروانی از ارتش منفصل شد.
In the last few weeks seventy employees have been separated from the firm.
در چند هفتهی اخیر هفتاد کارمند از مؤسسه برکنار شدهاند.
Ahmad and his wife are separated.
احمد و زنش از هم جدا شدهاند.
Diana and her husband decided to separate.
دیانا و شوهرش تصمیم گرفتند از هم جدا بشوند.
to separate something into its component parts
چیزی را به اجزای آن تقسیم کردن
The children were separated into smaller groups.
بچهها به گروههای کوچکتر بخش شده بودند.
... you did not come to separate
... نی برای فصل کردن آمدی
The river separates the two halves of the city.
رودخانه دو نیمهی شهر را از هم جدا میکند.
Oil and water always separate out.
روغن و آب همیشه از هم جدا میشوند.
This patient should be separated from the others.
این بیمار را باید از دیگران جدا کرد.
to separate machine parts
بخشهای موتور را از هم جدا کردن
جدا، سوا، جداگانه، علیحده، اختصاصی، منفصل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ten separate clubs with 2040 members
ده باشگاه مختلف با 2040 عضو
a separate battalion
گردان مستقل
in order to study the separate parts of the body
بهمنظور بررسی بخشهای جداگانهی بدن
Money is a separate issue and should not be discussed here.
پول مطلب مجزایی است و نباید در اینجا مورد بحث قرار گیرد.
a separate peace treaty
قرارداد صلح جداگانه
She kept dogs and cats separate from one another.
سگ و گربه را از هم جدا نگاه میداشت.
separate beds
تختخوابهای جدا
separate the sheep from the goats
آدمهای خوب را از بدها مجزا کردن یا تمیز دادن
separate the wheat from the chaff
انسانها یا چیزهای پرارزش را از کمارزشترها جدا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «separate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/separate