آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Estrange

eˈstreɪndʒ ɪˈstreɪndʒ

معنی estrange | جمله با estrange

verb - transitive

دلسرد کردن، بیگانه کردن، دورکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

They found his estranged wife's body in the garage.

جسد زن گریزپای او را در گاراژ پیدا کردند.

His constant need to travel served to estrange him from most family activities.

نیاز دائمی او به سفر او را از بیشتر فعالیت‌های خانوادگی دور نگه می‌داشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His behavior estranged his friends and gladdened his enemies.

رفتار او دوستانش را دشمن کرد و دشمنانش را خشنود ساخت.

Money has been the cause of the two old friends' estrangement.

پول علت بیگانگی دو دوست دیرین شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد estrange

  1. verb destroy the affections of
    Synonyms:
    Antonyms:

ارجاع به لغت estrange

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «estrange» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/estrange

لغات نزدیک estrange

پیشنهاد بهبود معانی