فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wean

wiːn wiːn

گذشته‌ی ساده:

weaned

شکل سوم:

weaned

سوم‌شخص مفرد:

weans

وجه وصفی حال:

weaning

شکل جمع:

weans

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

از شیر گرفتن

She weaned her children about the age of two.

در حدود دو سالگی کودکان خود را از شیر گرفت.

Farmers wean the pigs early to ensure they grow faster.

کشاورزان خوک‌ها را زود از شیر می‌گیرند تا رشدشان سریع‌تر باشد.

verb - transitive

قطع کردن، از دست دادن وابستگی، ترک کردن، کنار گذاشتن، رها کردن، جدا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Mary's constant advice weaned Paul away from gambling.

پندهای دائم مریم موجب شد که پال دست از قمار بردارد.

Weaning her off social media was difficult, but she eventually found balance.

جدا کردن او از رسانه‌های اجتماعی سخت بود، اما در نهایت به تعادل رسید.

noun countable informal

(انگلیسی اسکاتلندی و ایرلندی شمالی) بچه، کودک

I bought some new clothes for the wean to wear for the party.

برای بچه لباس‌های جدیدی خریدم تا برای مهمانی بپوشد.

The parents were worried because the wean wouldn’t stop crying.

والدین نگران بودند چون کودک دست از گریه کردن برنمی‌داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wean

  1. verb gradually deprive (infants and young mammals) of mother's milk
    Synonyms:
    break of detach unaccustom bring up stop suckling ablactate

ارجاع به لغت wean

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wean» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wean

لغات نزدیک wean

پیشنهاد بهبود معانی