گذشتهی ساده:
weanedشکل سوم:
weanedسومشخص مفرد:
weansوجه وصفی حال:
weaningشکل جمع:
weansاز شیر گرفتن
She weaned her children about the age of two.
در حدود دو سالگی کودکان خود را از شیر گرفت.
Farmers wean the pigs early to ensure they grow faster.
کشاورزان خوکها را زود از شیر میگیرند تا رشدشان سریعتر باشد.
قطع کردن، از دست دادن وابستگی، ترک کردن، کنار گذاشتن، رها کردن، جدا کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Mary's constant advice weaned Paul away from gambling.
پندهای دائم مریم موجب شد که پال دست از قمار بردارد.
Weaning her off social media was difficult, but she eventually found balance.
جدا کردن او از رسانههای اجتماعی سخت بود، اما در نهایت به تعادل رسید.
(انگلیسی اسکاتلندی و ایرلندی شمالی) بچه، کودک
I bought some new clothes for the wean to wear for the party.
برای بچه لباسهای جدیدی خریدم تا برای مهمانی بپوشد.
The parents were worried because the wean wouldn’t stop crying.
والدین نگران بودند چون کودک دست از گریه کردن برنمیداشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wean» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wean