با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Marry

ˈmæri ˈmæri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    married
  • شکل سوم:

    married
  • سوم‌شخص مفرد:

    marries
  • وجه وصفی حال:

    marrying

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
عروسی کردن (با)، ازدواج کردن، شوهر دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I love her (him) and I am going to marry her (him).
- او را دوست دارم و با او ازدواج خواهم کرد.
- All his children are married.
- همه‌ی فرزندان او ازدواج کرده‌اند.
- Will you marry me?
- زن من (شوهر من) می‌شوی؟
- She wants to marry a rich man.
- او می‌خواهد با مرد پول‌داری ازدواج کند.
- He is not the marrying kind.
- او اهل ازدواج نیست.
- Which priest is going to marry them?
- کدام کشیش آن‌ها را زن و شوهر خواهد کرد؟
- These two wines marry well.
- این دو شراب به هم می‌خورند (آمیزه‌ی خوبی را تشکیل می‌دهند).
- They got married two weeks ago.
- آن‌ها دو هفته پیش ازدواج کردند.
- He married into a rich family.
- او با خانواده‌ی پول‌داری وصلت کرد.
- She married off both of her daughters.
- او هر دو دختر خود را شوهر داد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
پیوند دادن، درآمیختن، هم بسته کردن
interjection
(قدیمی - ندا به نشان شگفتی یا خشم و غیره) هیهات!، خدایا!، دریغا!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد marry

  1. verb become husband and wife in legal ceremony
    Synonyms: ally, associate, become one, bond, catch, combine, conjoin, conjugate, contract, couple, drop anchor, espouse, get hitched, get married, join, knit, land, lead to altar, link, match, mate, merge, one, pledge, plight one’s troth, promise, relate, settle down, take vows, tie, tie the knot, unify, unite, walk down aisle, wed, yoke
    Antonyms: divorce

Phrasal verbs

  • marry into

    (از طریق ازدواج) پیوستن به

  • marry off

    شوهر دادن، زن دادن

  • marry up

    با هم جور کردن، با هم جفت کردن

Collocations

لغات هم‌خانواده marry

ارجاع به لغت marry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marry

لغات نزدیک marry

پیشنهاد بهبود معانی